داستان کوتاه آموزنده

5 آذر 1402

دریک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی لافلانت در واشینگتن دی سی شد(یکی از محله های ثروتمند در واشنگتن) و شروع به نواختن ویلون کرداین مرد در عرض 42 دقیقه، 6 قطعه از بهترین قطعات کلاسیکباخ را نواخت .ازآنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمتمترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم هایش کاست و چند ثانیه ای توقف کرد، بعد باعجله به سمت مقصد خود به راه افتاد.

 

یکدقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی آنکه توقفکند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه اش انداخت و با عجله به راه خود ادامه داد. چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود،به دیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت و با عجله از صحنهدور شد.

 

کسیکه بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک 3 ساله ای بود که مادرش با عجله وکشان کشان به همراه می برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت، مادرمحکم تر کشید وکودک در حالی که همچنان نگاهش به ویلون زن بود، به همراه مادر براهافتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگر نیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدینشانبلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.

 

درطول مدت 42 دقیقه ای که ویلون زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند.20 نفر انعام دادند، بی آنکه مکثی کرده باشند، و 32 دلار عاید ویلون زن شد. در حالی که به گفتهی همراهان ویولون زن در تمام این مدت 1079نفر از کنار این نوازنده ی مشهور و برنده ی جایزه ی « گرمی » گذشتند.

 

وقتیکه ویلون زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، و نه کسی او را شناخت (واقعیتاین است که فقط یک نفر او را شناخت).

 

هیچکسنمی دانست که این ویلون زن همان «جاشوا بل» یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است. هیچکس نفهمید که او همان کسی است که چند روز قبل کنسرتی اجرا کردهبود که تمام بلیط های آن از قبل پیش فروش شده بود.

 



دوروز بعد از دريافت جايزه ايووري فيشر توسط «جاشوا بل» روزنامه واشنگتن پستبا چاپ گزارشي مفصل فاش كرد كه وقتي جاشوا بل بزرگ به صورت ناشناس در ايستگاه مترونواخته، حتي نتوانسته توجه عده كوچكي را هم جلب كند.

 

روزنامهواشنگتن پست مي نويسد: بل مي خواست بي واسطه با ذائقه عمومي آشنا شود. و سوالي مهم: آيا مردم در صحنه اي پيش پا افتاده و در زماني نامناسب به زيبايي اهميت مي دهند؟ پاسخ البته منفی بود.

 

بلكه سالي تقريبا 120 كنسرت برگزار مي كند و بليت هايش كمتر از 100 دلار نيست بهخبرگزاري رويترز مي گويد: كمي عصبي بودم و ناديده گرفته شدن، تجربه اي عجيب بود.عادت كرده بودم كه مردم براي شنيدن كارهايم پول بدهند و برايم كف بزنند. اين تجربهنگاهم را عوض كرد.

 

بلبا همان ويولن دست سازش كه در 1713 توسط آنتونيو استراديواري ساخته شده در ايستگاهمترو برنامه اجرا كرد. او اعتراف مي كند: البته انتظار داشتم در آن ساعت مردم هنررا نپذيرند، اما شديدا دردآور بود وقتي سعي مي كردم زيباترين موسيقي ها را بنوازمو آنها بي خيال از كنارم رد مي شدند. ديدن اين صحنه ها برايم دشوار بود. من متوجهشدم كه مردم در حالت عادي به موسيقي كلاسيك بي توجه اند.

 

نتیجه ی مهمی که باید از اینداستان گرفت این خواهد بود که اگر ما لحظه ای فارغنیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که در حال نواختن یکیاز بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است، گوش فرا دهیم، چه چیز های دیگری راداریم از دست می دهیم؟

 

 

ارسال دیدگاه

خطا ...
آدرس ایمیل وارد شده نامعتبر است.
متوجه شدم